۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

دختر بچه مهمان

اولش بگم من خیلی دوست دارم رون دخترا رو بمالونم . مخصوصن اگه تپل و مپل و سفید باشن . اولین حسم رو میگم . امشب رفته بودیم مهمونی . از اون مهمونیای خانوادگی که حوصله آدم سر میره و بعضی وقتا از ناچاری که جای دیگه ای نیست بری و میخوای یه کم آب و هوا عوض کنی میری . البته انصافا که بد نبود . چون هم همسر اون آقایی که رفتیم خونشون خیلی با حال بود هم دختر بچه ای که تو جمع بود .
اوف که من می میرم واسه این رونای چاق زن این آقا حمید . یه تاپ آستین حلقه ای پوشیده بود به رنگ مشکی با یک ساق سفید چسب که تا زیر زانوش بود . دختربچه هم که اسمش الناز بود خیلی جیگر و تپل و سفید بود . حدودا 10 ساله میخورد باشه . یه تاپ قرمز بچه گونه آستین کوتاه که تقریبا تا نزدیک شونش بود . یعنی یه جورایی نزدیک به آستیت حلقه ای با یک دامن کوتاه مشکی که از بس که کوتاه بود یه کم راه می رفت و تکون می خورد یا بالا و پایین می پرید قشنگ کونش دیده می شد . زیرش هم به نظرم یک شورت سفید توری پوشیده بود . آخ که قند تو دلم هی آب می شد . مونده بودم چه جوری بمالونمش . دلم میخواست دستای سفید و چاقش رو بمالونم و لیس بزنم . بعدشم رونای سفید و نازش رو بمالونم و ببوسم و لیس بزنم . بعدشم که خلاصه لای پاش بزارم . اما فرصت خیلی کم بود . تا اینکه الناز خانوم کوچولو و تپل ما با بچه های دیگه که چند تا پسربچه شر بودن رفتن تو حایط برای بازی . حیاطشون البته شمالی بود و از آپارتمانهای روبرو به نصف حیاط مشرف یود . منم خلاصه به بهانه اینکه برم با بچه ها بازی کنم باهاشون رفتم . البته قبلش چند تا از این پسر بچه ها باهام رفیق شده بودن و خودشون اصرار کردن که باهاشون برم بازی . خلاصه که فقط تونستم چند بار بازوهای این الناز خانوم رو اونم تصادفی بمالونم . آخ که چقدر نرم بود . هم دفعه اول که بازوهاش رو مالوندم شرتم خیس شد . یکی دو بار هم پیش اومد که الناز خانوم افتاد زمین و من رفتم بلندش کنم یه کم تونستم دستم رو به رونای سفید و تپلش بزنم . خلاصه که یه بارم شد یکی از این پسرای شر محکم به الناز خورد و الناز افتاد زمین و زانوش یه کم خراش برداشت . من رفتم که بلندش کنم ، خلاصه بهش گفتم چی شده و کجات درد می کنه همینطوری به بهانه اینکه مثلا دردش رو کم کنم شروع کردم به مالوندن روناش . از اون طرفم راست کرده بودم و داشتم می ترکیدم . همون لحظه مامان الناز اومد دم در حیاط و منم بردمش پیش مامانش و گفتم خورده زمین . مامنشم رفت یه مقدار پنبه آورد که بزنه به پاش و تو همین چند دقدیقه من هی رونای الناز رو می مالوندم . اون پسرام که این خیالشون نبود و داشتن بازیشون رو می کردن . خیلی دوست داشتم دست به جاهای بالاتر هم میزدم . اما ده ساله بود و می فهمید بعد به مامانش می گفت و ضایع می شد . واسه همین به مالوندن رونش اکتفا کردم . خلاصه موقع شام که شد . بچه ها تو یه اتاق دیگه داشتن شام می خوردن ( هیچکی تو جمع ما بزرگترا روزه نبود
یه صحنه دیدم الناز رفت تو آشپزخونه در یخچال رو باز کرد . منم جوری که حواس بقیه رو جمع خودم نکنم رفتم تو آشپزخونه . به الناز گفتم پات چطوره و هنوز درد می کنه . گفت نه خوب شدم دیگه . گفتم بهش بزار ببینم پاتو بعد دستم رو گذاشتم روی رونش و با اون دستم مثلا زانوش رو مالش دادم که بهتر بشه . بعد بهش گفتم همینطوری که پاهاش رو مالش می دم آب بخوره تا بهتر بشه همینجوری الکی . اونم پشتشو کرد به من و سرشو کرد تو یخچال که بطری آب رو برداره منم بهش گفتم برنگرده تا از پشت هم پاشو مثلا معاینه کنم . به محض اینکه پشتشو کرد به من ، سریع دکمه شلوار جینم رو باز کردم و از تو شرتم درش آوردم و گذاشتم لای پاش . اما حیف که فقط سه چهار بار مالوندم به رون پاش و همین موقع یکی از پسربچه ها داشت میومد طرف آشپزخونه . دیگه نتونستم کار بکنم و فقط یه بوس گنده از لمبرای روی کون الناز خانوم گرفتم . رفتم . آخرشم اینا زودتر از بقیه مهمونا رفتن و سر من بی کلاه موند . واسه همین رفتم تو دستشویی و با صابون خودم رو خالی کردم . الانم با اجازه باید برم دوباره چند دستی به یاد الناز خانوم بزنم
.

۳ نظر:

  1. سلام رفیق
    البته اگر ناراحت نمیشی که بهت بگم رفیق
    چه دل پری داری !
    نمی دونم چرا این مطالب رو گذاشتی و اصلا چه ربطی به این موضوع من داشت
    من هنوز دقیق نخوندم الان تو شرایطی نیستم که بتونم با دقت بخونمش
    مرسی از نظرت
    بازم سر بزن

    پاسخحذف
  2. خوب چی شد مطلب جدید نمی ذاری

    پاسخحذف
  3. چرا میذارم ولی ماجرای سکی هنوز برام پیش نیومده . راستش خیلی تو کف زن همسایه مون هستم خودشم خیلی پا میده ولی فرصت پیش نیومده بکنمش . اما به محض اینکه فرصت حداقل مالوندنش هم پیش بیاد ماجراش رو می نویسم

    پاسخحذف